سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تعداد بازدید :  
تاریخ : شنبه 91/2/2

 

                              

 

 

 

عزتی و جلالی و مجدی و ارتفاعی علی عرشی!

به عزت و جلال و بزرگواری و رفعتم بر عرشم سوگند که

 لاقطّعن امل کل مومل غیری بالیاس

 آرزوی هر کس را که به غیر من امید بندد ، به نومیدی بدل می کنم

 و لاکسونه ثوب المذله عندالناس

و به او نزد مردم جامه خواری می پوشانم

 و لانحینه من قربی و لابعدنه من فضلی

 و او را از تقرب خود می رانم و از فضلم دور میکنم

 أ یومل غیری فی الشدائد و الشدائد بیدی

آیا او در گرفتاری ها به غیر من آرزو می بندد ، در صورتی که گرفتاری ها به دست من است ؟

 و یرجو غیری و یقرع بالفکر باب غیری و بیدی مفاتیح الابواب و هی مغلقه

  و به غیر من امیدوار می شود و در فکر خود در خانه ی جز مرا می کوبد ؟ با آن که کلیدهای همه درهای بسته نزد من است

 و بابی مفتوح لمن دعانی

و در خانه ی من برای کسی که مرا بخواند باز است

فمن ذا الذی املنی لنوائبه فقطعته دونها 

کیست که در گرفتاری هایش به من امید بسته و من امیدش را قطع کرده باشم ؟

و من ذا الذی رجانی لعظیمه فقطعت رجاء منی

 کیست که در کارهای بزرگش به من امیدوار گشته و من امیدش را از خود بریده باشم ؟

جعلت آمال عبادی عندی محفوظه فلم یرضوا بحفظی

من آرزوهای بندگانم را نزد خود محفوظ داشته و آنها به حفظ و نگهداری من راضی نگشتند

 و ملات سماواتی ممن لایمل من تسبیحی و امرتهم ان لا یغلقوا الابواب بینی و بین عبادی فلم یثقلوا بقولی

و آسمان هایم را از کسانی که از تسبیحم خسته نشوند ( فرشتگان ) پر کردم و به آنها دستور دادم که درهای میان من و بندگانم را نبندند . ولی آنها به قول من اعتماد نکردند

 ألم یعلم [ ان ] من طرقته نائبه من نوائبی انه لا یملک کشفها احد غیری الا من بعد اذنی ـ فما لی اراه لاهیا عنی

 مگر آن بنده نمی داند که چون حادثه ای از حوادث من او را بکوبد ، کسی جز به اذن من آن را از او بر ندارد ، پس چرا از من روی گردان است ؟

 اعطیته بجودی ما لم یسالنی ثم انتزعته عنه فلم یسالنی رده و سال غیری

من با جود و بخشش خود آنچه را از من نخواسته به او می دهم سپس آن را از او می گیرم، و او برگشتش را از من نمی خواهد و از غیر من می خواهد ؟

 أ فیرانی ابدا بالعطاء قبل السماله ثم اسال فلا اجیب سائلی

او درباره ی من فکر میکند که ابتدا و پیش از خواستن او عطا می کنم ، ولی چون از من بخواهد به سائل خود جواب نمی گویم ؟

 أ بخیل انا فیبخلنی عبدی

مگر من بخیلم که بنده ام مرا بخیل می داند ؟

 أ و لیس الجود و الکرم لی

 مگر هر جود و کرمی از من نیست ؟

 أ و لیس العفو و الرحمه بیدی

 مگر عفو و رحمت دست من نیست ؟ 

 أ و لیس انا محل الآمال فمن یقطعها دونی

مگر من محل آرزوها نیستم ؟ پس چه کسی می تواند آرزوها را پیش از رسیدن به من قطع کند؟

 افلا یخشی المومنون ان یوملوا غیری

 آیا آنها که به غیر من امید دارند نمی ترسند؟




ارسال توسط میلاد پژوهی